بعد از دریافت کردن عکس ها دیگه وقت پاره ای برامون مونده بود برای همین رفتیم تور استانبول

جمعه 26 خرداد 1396
23:12
Fagan Burt

تصمیم گرفتیم هرجور شده قانعش کنیم تا پوشه تمام عکس ها رو به جای چاپ بهمون بده ; انتها کار به توافق رسیدیم تا با پرداخت 100 لیر تمام فولدر ها رو داشته باشیم ( اینجوری برای ما به ازای هر نفر کمتر از 10 لیر تمام شد که خیلی به صرف بود ) . پس از به دست آوردن عکس ها دیگه وقت پاره ای برامون مونده بود برای همین رفتیم تور استانبول در سمت یکی رستوران ها که ویووی خیر و خوبی نسبت به دریا داشت و سرگرم خوردن ناهار شدیم ; بها غذاها در جزیره حدود 4 - 5 لیر گرونتر از بها همون طعام در داخل استانبول بود و نیز این که در انتها 10 % بعنوان حق سرویس به فاکتورتون بیش تر می کردند . برای ناهار غذاهای متفاوت از جمله بیتی


سفرنامه استانبول

کوفته

سفرنامه استانبول

اسکندرکباب

رو توصیه دادیم . بعد از خوردن خوراک , حدود نیم ساعتی تا حرکت کشتی زمان داشتیم , به تور استانبول همین خاطر در ساحل قدم زدیم و همینطور از دوربین توریستی که با سکه یک لیر فعال میشد , دیگر جزیره‌ها و دریا رو نگاه کردیم . در غایت برای بازگشت با کشتی , ساعت 3 خودمون رو به اسکله رسوندیم

سفرنامه استانبول

( عکس 95 ساعت بازگشت کشتی ها از جزیره به استانبول رو نشون میده )

سفرنامه استانبول

( عکس 96 وضعیت جزیره ها رو نسبت به اسکله کاباتاش نشون میده ) .

سفرنامه استانبول

در مسیر رجوع یه دختر و پسر اسپانیولی بودن که گیتار می زدن و آواز می خوندند که خیلی جالب بود

متاسفانه یک اتفاق تلخ در مسیر برگشتمون به هتل وقوع افتاد , در کوچه های شیب دار استانبول تور استانبول پای یکی همسفرهامون سر خورد و باخت . نکته جالب این بود که مثل جمهوری اسلامی ایران جمعیت متعددی دوروبرمون انباشته شده بودند و هر کدوم چیزی می گفتند و موعظه مون می کردند , البته متاسفانه سنت شیرین فیلمبرداری از صحنه های حوادث نیز به اینجا نرسیده بود و هیچکس در هم اکنون فیلم و عکس تصاحب کردن نبود!!!!!!!!!! استانبول تور 94 #59; یک نفر سریعا برامون چندین تا آب معدنی آورد تا به مصدوممون بدیم ;

یک نفر توصیه میکرد با ماشین کرایه ای مصدوم رو به بیمارستان ببریم چون آمبولانس دیر میاد ; ( البته ما که ترکی متوجه نمیشدیم یک کدام از مردم همونجا کمی فارسی بلد بود ) نهایتا با تماس یک کدام از مردمان همون ناحیه آمبولانس اومد و آسیب دیده رو با دو نفر از همراهان به بیمارستان منتقل کرد . سایر هم به هتل برگشتیم اما تور استانبول با این حادثه هیج کس حالا و صبر رفتن به برنامه شب اهل ایران رو نداشت , با لیدر تور تماس گرفتیم تا برنامه رو لغو کنیم البته گفت امکانش نمی‌باشد که بلیط 11 نفر رو کنسل کنیم ; در غایت ساعت 7 شد و با مینی بوس تور به سمت کنار دریا جهت سوار شدن بر کشتی برای برنامه شب اهل ایران رفتیم , در حالی که ذهن کلیه مون درگیر وضعیت پای همسفرمون بود و دایم در درحال حاضر تماس با اون ها بودیم . نهایتا به اسکله امیناولو رسیدیم و سوار کشتی سی تراول شدیم .

اولِ برنامه پذیرایی عصرانه و شام بود , که روی میزها شیرینی و آجیل و دو سه دسته تور استانبول نوشابه قرار داشت , برای هر خانواده یا این که تیم یک میز معلوم شده بود , که باید پشت همون میز می نشست ; هم زمان با پذیرایی عصرانه ترانه های شاد در حال پخش بود و عده ای در هم اکنون لذت بردن از آهنگ ها بودند . بعداز حدود نیم ساعت برنامه ی بشاش , میزها برای سرو شام مهیا شد . ( متاسفانه به خاطر این که همگی فکر و ذکرمون پیش همسفر مصدوممون بود , یادمون رفته بود دوربین با خودمون ببریم ,

برای همین هیچ عکس و فیلمی از شب ایرانی ندارم ) شام هم استیک و جوجه کباب بود به همراه تور استانبول دورچین , سالاد و . . . بعداز صرف شام , عکاس سی تراول سر میزها میومد و اگر تمایل داشتید ازتون عکس می گرفت , ما که طاقت عکس تصاحب کردن نداشتیم البته وقتی بعدا عکس های سایر رو دیدیم , انصافا عکس های قشنگی گرفته بود . در هر مورد شام رو خوردیم و اجرا کننده ازمون دعوت کرد تا برای سایر برنامه روی عرشه کشتی در طبقه بالا بریم . در یک سمت عرشه میز پذیرایی نهاده شده بود و نوشابه و آبمیوه بصورت نامحدود در دسترس بود , در اواسط عرشه تور استانبول فضای باز برای گروه موسیقی در نظر


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 70 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

در اواسط مسیر ما یک کدام از هنرپیشه های سرشناس سوراخ را نیز دیدیم و با ایشان عکسی به یادگار انداختیم

جمعه 26 خرداد 1396
23:12
Fagan Burt

تور استانبول از تبریز وسط مسیر ما یکی از بازیگر های سرشناس کنار گذاشتن را هم دیدیم و با ایشان عکسی به یادگار انداختیم . بعد از دوچرخه سواری نوبت به ناهار رسید . رستوران های زیادی وجود داشتند که غالبا هم غذای دریایی سرو می کردند بر حسب اتفاق وارد یکی از رستوران ها شدیم و برای ناهار یک پرس ماهی و یک پرس تور استانبول جوجه کباب پیشنهاد دادیم که با دو عدد نوشابه کوکاکولا 40 لیر به انتها رسید . پس از ناهار ساعت 5عصر روانه اسکله شدیم و سوار بر کشتی به سوی پایانه کاپاتاژ روانه شدیم .

سفرنامه استانبول

جزیره بیوک آدا

پس از وصال به پایانه کاپاتاژ سوار بر تراموا شده و در ایستگاه بازار وسیع پیاده شدیم تا از بازار بزرگ تور استانبول استانبول یعنی اصلی ترین بازار سرپوشیده جهان دیدن کنیم . هنگامی که به بازار رسیدیم متوجه شدیم که به علت ماه خوش یمن رمضان بازار تعطیل است و بنابراین ما دیدن بازار گرانقدر استانبول را از دست دادیم . سوار بر ون شده و به سمت تکسیم روانه شدیم تا به بازدید کلیسای سنت آنتوان در خیابان استقلال برویم .


وقتی که به کلیسا رسیدیم متاسفانه دیگر برای بازدید کلیسا هم دیر شده تور استانبول بود و ما فقط توانستیم یک عکس یادگاری با نمای زیبای کلیسا که به معماری روس ها شباهت داشت بیندازیم . بعد از آن به عادت شب های پیشین به گشت و گذار در استقلال پرداختیم . برای شام به یک دونر کباب ارزان ( هر ساندویچ 6لیر ) بسنده کردیم و پس از شام به هتل بازگشتیم . آن شب , شب عید فطر بود و نزدیک سحر خلاف شب های قبلی که صرفا طبل زن روزه داران را برای سحر بیدار می کرد آن شب یک تیم بلندمرتبه شامل دف زن و طبل زن و . . . وارد کوچه شده و با ساز و آواز و رقص محلی عید را اعلام کردند و ما با دیدن چنین ترسیم زیبایی مضاعف هیجان زده شدیم .

سفرنامه استانبول

نمای کلیسای سنت آنتوان

دوشنبه ششم مرداد ماه 1393 : بازدید از بناهای میراث از دول عثمانی

به مناسبت عید فطر سه روز تعطیل رسمی بود البته هیچ کدام از اماکن تاریخی و همچنین مرکزها خرید تعطیل نبودند . هتل هم به مناسبت روز عید سنگ تمام گذاشته و انواع شیرینی و کیک را راز میز صبحانه قرار داده بود . از آن جا که ابتدا قرار بود چهار شب میهمان شهر زیبای استانبول باشیم این هتل را بانو برای تور استانبول 4شب اجاره کرده بود که بعدا وقتی تصمیم مان به پنج شب تغییر و تحول کرد اتاق های هتل تماما رزرو بود و در نتیجه ای ما راه‌حل ای نداشتیم جز تغییر هتل . پس از صبحانه وسایلمان را عده کرده و گوشه اتاق گذاشتیم . در حوالی هتل مسجد شاهزاده قرار داشت و این مسجد بعد از مرگ اولین فرزند پادشاه سلیمان و همسرش خرم سلطان برای بزرگداشت شاهزاده مهمت درست شده بود . مسجد قشنگ و عظیمی که در تراس آن نیز قبور برخی از شاهزادگان تور استانبول عثمانی نظیر فاطما پادشاه خواهر پاد شاه و . . . وجود داشت . این مسجد خیلی به هم ریخته کمبود و تنها یک‌سری گردشگر فرنگی به بازدید آن آمده بودند .

سفرنامه استانبول

مسجد شاهزاده

پس از بازدید از مسجد شاهزاده روانه مسجد سلیمانی یعنی وسیع ترین تور استانبول مسجد استانبول شدیم . این مسجد آکنده‌از گردشگرانی بود که به بازدید مسجد آمده بودند . بیان کننده پخش سریال های تاریخی ترکیه گردشگران زیادی را برای بازدید از چنین اماکنی راغب ساخته بود . مسجد به نهایت گرانقدر و زیبا بود . صحن مسجد نیز بسیار والا بود و منبر در اواسط صحن قرار گرفته بود . قبور بخش اعظمی از سلاطین عثمانی اعم از پادشاه سلیمان و همسرش خرم فرمانروا نیز در محوطه مسجد قرار داشت . پس از بازدید از مسجد سلیمانی به هتل بازگشتیم تا به هتل دیگری برویم که بانو از سایت بوکینگ رزرو کرده بود . این هتل در نزدیکی پل دارای اسم و رسم گالاتا قرار داشت و ابتدا ما فکر می کردیم که مسیر طولانی برای رسیدن به هتل نو پیش رو داریم . البته بعداز فایده از جی پی اس تلفن همراه دریافتیم که در شرایطی که خیابان هتل را به جهت راست ادامه دهیم بعد از تنها 10 دقیقه پیاده روی به پل گالاتا خواهیم رسید و اینجا بود که فهمیدیم مسیری که روزهای گذشته چهت نیل به گالاتا


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 90 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

قرار شد به پیگیریشون ادامه تن و من رو از نتیجه کار باخبر کنن

جمعه 26 خرداد 1396
23:10
Fagan Burt

اما حالا دیگه ناچار به گفتن بودم . موبایلو برداشتم و شماره خونه مادرم رو گرفتم . رو بوق 2 - 3 بود که مادرم گوشی رو برداشت و آغاز کرد به قوربون صدقه رفتنو آرزوی سفر خوشو ازاین حرفا ( حالا مگه میتونم با این موقعیت داستان رو براش توصیف کنم ) به هر سختی بود اتفاقی که افتاده بودو توصیف کردم و تور استانبول ازش خواستم با اون دوستمون تماس بگیره و ببینه میتونن کاری کنن یا نه .

یه نیم ساعتی از انقطاع تماس با تهران میگذشت که موبایلم زنگ خورد و از روی شماره تماس حدس زدم که از ترکیه تماس برقرار شده . پس از معارفه فهمیدم که از اقوام دوست خانوادگیمون هستن و مورد رو براشون توضیح دادم ایشون نیز پس از کلی دلداری بهم اظهار کرد که هرکاری از دستشون بر بیاد دریغ نمیکنن تور استانبول . تو حین مکالمه ما نگهبان وارد اتاق شد و من از ایشون خواستم که با نگهبان سخن کنن ببینن که واقعا ایراد ما چیه ؟ آیا موضوع همونه که به من بیان کردن یا داستان چیزه دیگست ؟

نهایتا با صحبتی که لا طرفین انجام شد نقص‌ همون وجود نام و خصوصیات مشابه اسم و خصوصیات تور استانبول عبد تو سیستم امنیتی ترکیه ذکر شد و شماره تماسی با پلیس امورخارجه ( تامل کنم همون پلیس بین الملل باشه ) به آشنای ما ارائه شوید که احتمالا از اون شیوه بشه قصه رو حل وفصل کرد که بیان کننده با تماسهایی هم که با اون شماره گرفته شده هیچ کسی پاسخگو نبوده .

اما قرار شد به پیگیریشون ادامه بدن و من رو از نتیجه کار با خبر کنن .

پس از آخر ارتباط تلفنی یکی افراد حاضر ازم پرسید شما اهل ایران هستی تور استانبول ؟

وای یعنی درست میشنیدم !؟ یک عدد داشت به زبون مادری با اینجانب صحبت می کرد !!! استانبول+تور+قیمت تایید کردمو یه گپ و خاطرنشان کرد مختصر بینمون برقرار شد . فهمیدم اون بنده خدارو هم که اسمش علیرضا بود شب قبل اوردنش به کمپ ولی دفعه دومش بود که به اونجا اورده میشد . هر توشه نیز بخاطر مسئله پناهندگی و اینبار بخاطر اینکه از سرزمین ارمنستان اقدام به اینکار کرده بود منتظر برگردوندنش به همون ارمنستان بود .

کمو کیف کمپ و مکانی که توش بودیمو ازش پرسیدم و تازه اونجا بود که فهمیدم تور استانبول جایی که توش هستیم بهش میگن کمپ .

دیگه به تدریج داشت شم گشنی تبدیل به ضعف می شد و سردرد خفیف جاشو به یه درد قلیل و بیش محسوس میداد .

برای تمامی طعام اورده بودن . چه بسا برای رفیق ایرانیمون . ولی انگار منو فراموش کرده بودن .

ازش پرسیدم برنامه غذایی اینجا چطوره ؟ برای خوراک بایستی مبلغی پرداخت بشه ؟! که اعلام‌کرد تور استانبول نه خودشون میارن برات . . .


حدود ساعت 15 : 30 - 16 : 00 بود که نگهبان وارد سالن شد و به اینجانب اشاره کرد که بیا خوراک برات آوردم .

حقیقتا گشنم بود و اون پک هواپیمایی وغذای سردش خیلی برام دیدنی بود .

بعداز صرف خوراک یکم رو صندلی ولو شدم و داشتم اتفاقاتی که چهره داده بودو مرور می‌کردم تور استانبول که واقعا چی تاءمل میکردیمو و چی شد ؟!!

که ما آدما تمام طرح ریزی هامون به مویی عبد و بنده و به راحتی آب خوردن سوای این که بتونیم کوچکترین دخالتی داشته باشیم همگی چی بهم بریزه . . . تو این فکرا بودم که به ندرت پلکهام سنگین شد و تونستم یه چرتی بزنم .


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 68 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

بعد از تصاحب کردن عکس ها دیگه وقت مقداری برامون مونده بود برای همین رفتیم تور استانبول

جمعه 26 خرداد 1396
23:10
Fagan Burt

تصمیم گرفتیم هرجور شده قانعش کنیم تا فایل تمام عکس ها رو به جای چاپ بهمون بده ; آخر کار به توافق رسیدیم تا با پرداخت 100 لیر تمام فولدر ها رو داشته باشیم ( اینجوری برای ما به ازای هر نفر کمتر از 10 لیر به آخر رسید که خیلی به صرف بود ) . بعد از دریافت کردن عکس ها دیگه وقت کمی برامون مونده بود برای همین رفتیم تور استانبول در سمت یکی رستوران ها که ویووی خیر نسبت به دریا داشت و مشغول خوردن ناهار شدیم ; قیمت غذاها در جزیره حدود 4 - 5 لیر گرونتر از بها همون خوراک در داخل استانبول بود و نیز این که در انتها 10 % بعنوان حق خدمت به فاکتورتون اضافه می کردند . برای ناهار غذاهای مختلف از جمله بیتی

سفرنامه استانبول

کوفته

سفرنامه استانبول

اسکندرکباب

رو پیشنهاد دادیم . بعداز خوردن خوراک , حدود نیم ساعتی تا حرکت کشتی فرصت داشتیم , به تور استانبول همین حافظه در حاشیه دریا گام زدیم و همچنین از دوربین توریستی که با سکه یک لیر فعال می‌شد , دیگر جزایر و دریا رو نگاه کردیم . در نهایت برای بازگشت با کشتی , ساعت 3 خودمون رو به اسکله رسوندیم

سفرنامه استانبول

( عکس 95 ساعت رجوع و برگشت کشتی ها از جزیره به استانبول رو نشون میده )


سفرنامه استانبول

( عکس 96 موقعیت جزیره‌ها رو نسبت به اسکله کاباتاش نشون میده ) .

سفرنامه استانبول

در مسیر رجوع یه دختر و پسر اسپانیولی بودن که گیتار می زدن و آواز می خوندند که خیلی دیدنی بود

متاسفانه یک حادثه تلخ در مسیر برگشتمون به هتل روی داد , در کوچه های شیب دار استانبول تور استانبول پای یکی‌از همسفرهامون سر خورد و ناکامی . نکته جذاب این بود که نظیر جمهوری اسلامی ایران جمعیت متعددی دوروبرمون انباشته شده بودند و هر کدوم چیزی می گفتند و موعظه مون می کردند , البته متاسفانه سنت شیرین فیلمبرداری از صحنه های حوادث نیز به اینجا نرسیده بود و هیچکس در هم اکنون فیلم و عکس گرفتن نبود!!!!!!!!!! ; یک نفر سریعا برامون یک‌سری تا آب معدنی آورد تا به مصدوممون بدیم ;

یک نفر توصیه میکرد با آژانس آسیب دیده رو به درمان گاه ببریم زیرا آمبولانس دیر میاد ; ( اما ما که ترکی متوجه نمیشدیم یکی مردم همونجا کمی فارسی بلد بود ) نهایتا با تماس یکی مردم همون حوزه‌ آمبولانس اومد و مصدوم رو با دو نفر از ملازمان به بیمارستان منتقل کرد . بقیه هم به هتل برگشتیم البته تور استانبول با این اتفاق هیج کس هم اکنون و صبر رفتن به برنامه شب اهل ایران رو نداشت , با لیدر تور تماس گرفتیم تا برنامه رو کنسل کنیم اما اظهار‌کرد امکانش وجود ندارد که بلیط 11 نفر رو کنسل کنیم ; در نهایت ساعت 7 شد و با مینی بوس تور به سمت حاشیه دریا جهت سوار شدن بر کشتی برای برنامه شب اهل ایران رفتیم , در حالی که ذهن کلیه مون سرگرم موقعیت پای همسفرمون بود و دایم در حال تماس با اون ها بودیم . نهایتا به اسکله امیناولو رسیدیم و سوار کشتی سی تراول شدیم .

اولِ برنامه پذیرایی عصرانه و شام بود , که روی میزها شیرینی و آجیل و دو سه جور تور استانبول نوشابه قرار داشت , برای هر خانواده یا این که تیم یک میز معین شده بود , که باید پشت همون میز می جلوس کرد ; هم‌زمان با پذیرایی عصرانه آهنگ های شاد در حال پخش بود و عده ای در حال لذت بردن از ترانه ها بودند . بعد از حدود نیم ساعت برنامه ی خنده رو , میزها برای سرو شام فراهم شد . ( متاسفانه به خیال و خاطر این که کلیه تفکر و ذکرمون پیش همسفر مصدوممون بود , یادمون رفته بود دوربین با خودمون ببریم ,

برای همین هیچ عکس و فیلمی از شب ایرانی ندارم ) شام هم استیک و جوجه کباب بود به همراه تور استانبول دورچین , سالاد و . . . بعداز صرف شام , عکاس سی تراول سر میزها میومد و در صورتی تمایل داشتید ازتون عکس می گرفت , ما که طاقت عکس دریافت کردن نداشتیم اما زمانی بعدا عکس های بقیه رو دیدیم , انصافا عکس های قشنگی گرفته بود . درهرمورد شام رو خوردیم و اجرا کننده ازمون دعوت کرد تا برای سایر برنامه روی عرشه کشتی در طبقه بالا بریم . در یک سمت عرشه میز پذیرایی نهاده شده بود و نوشابه و آبمیوه بصورت نامحدود در اختیار بود , در وسط عرشه تور استانبول فضای باز برای تیم موسیقی در لحاظ


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 64 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

از تمامی چی بدتر غمی بود که هم اکنون جای اون ذوق واشتیاقو تو چشمای همسرم

جمعه 26 خرداد 1396
23:09
Fagan Burt

وقت مگه میگذشت . . . از یه طرف بیخوابی , از یه طرف استرس , خستگی , صندلی های فلزی وسرد فرودگاه , نگاه های مردمان , حیف کردن فرصت مسافرت همگی و همگی چی دست به دست هم داده بود تا تمرکز و اعصاب ما رو بهم بریزن .

از همه چی بدتر غمی بود که درحال حاضر جای اون ذوق وسلیقه واشتیاقو تو چشمای همسرم تور استانبول گرفته بود و من برای جبرانش هیچ کاری ازم ساخته کمبود . تنها التیامی که ازم برمیومد نوازش موهاش بود وقتی که روی صندلی فرودگاه دراز کشیده بود و سرش روی پاهام بود .

با کلیه این تفاسیر هنوزچراغ امیدی تو دل هر جفتمون واضح بود که صبح از این تور استانبول برزخ رها میشیم . . . نمیدونم چرا البته اونجا عصر کشدار بود . . .

سپری شد تا این که ساعت شد 8 : 00 صبح . . .

دیگه با ورود هر افسر پلیس به کیوسک چشم به راه بودم که مدارک و پاسپورتمو بدن بهم و کلی ازم عذروبهانه خواهی کنن که ببخشید یه تشابه اسمی بوده و شما میتونید وارد خاک ترکیه بشید . . .

ساعت 8 : 35 بالاخره یه افسر با مدارک اینجانب امد و مجدد شروع به دعوا و مشورت تور استانبول و بررسی کردن . چشمای ما نیز تنها دنبال دست افسر و مدارک تو دستش بود . یکم که سرش خلوت شد نتیجه رو پرسیدم که گشوده همون حرفارو تحویلم دادن و بیان کردن یه اندک دیگه تحمل کن .

یه 10 دقیقه ای گذشتو دیدم اون افسر بهمراه یه افسر دیگه که خانم بود امدن سمت ما و آب پاکی رو ریختن رو دستمون . . .

بهم اعلام کردن که نام و خصوصیات مشابه شما تو سیستم ما تثبیت شده و ورود کسی با این اسم و خصوصیات به ترکیه ممنوع اعلام شده وکاری از دست کسی بر نمیاد . صرفا استراتژی بازگشت شما به کشور ایران و مراجعه با سفارت ترکیه و حل این ایراد از اونجاست .


نقص‌ اینجا بود که به اینجانب نمیگفتن که منظورشون از خصوصیات مشابه دقیقا چیه ؟ نام , قوم , نام بابا , محل تور استانبول به دنیاآمدن , تاریخ به دنیا آمدن و شماره پاسپورت . . . فقط یه جا لفظی متوجه شدم که منظورشون اسم و قوم و تاریخ تولده . . . البته اذن نمیدادن که اینجانب اون برگه ای رو که بعنوان سند تشابه دستشون بود رو نظارت کنم . تنها حدسی که حال حاضر میتونم بزنم اینه که به احتمال مضاعف سیستمهای امنیتی اونا هم نظیر ما خیلی دقیق وجود ندارد و تنها تو سیستمهاشون اسم و قوم و تاریخ به دنیا آمدن تصویب میشه نه چیز دیگه . . .

اینجا بود که دیگه بغض همسرم ترکیدو مگه اشک بند میومد . . .

ازم میپرسیدن که همسرت میخواد وارد ترکیه بشه یا این که همراهت برمیگرده ؟ از همسرم خواستم که به مهاجرت ادامه بده البته تور استانبول عین روز برام روشن بود که هرگز اینکارو نمیکنه . که اگه اینکارو انجام میداد شاید به نفع جفتمون بود ( علتشو در پایان خواهم بیان کرد )

ساعت دیگه 9 : 00 شده بود که مارو به اتاقی جهت دهی کردن و بهمون گفتن که شمارو با اولین پرواز به ایران برمیگردونیم تور استانبول . خدایی برخوردشون مناسب بود و هیچ بی احترامی ازشون ندیدیم . حتی هنگامی اونجور اشکهای همسرمو میدین گاها دلداری نیز میدادن و از اینکه کاری ازشون برنمیاد متاسف بودن .

پس از اینکه مدارک و مبالغ پولو و وسایل همراهمونو صورتجلسه کردن و امضا به چنگ آوردن هرکدوممونو به یه اتاق تور استانبول جدا از هم راهنمای کردن . شنیدین میگن انسان به امید زندست ؟! تو اون وضعیت هم یه کوچولو امید داشتم . گذشته از این‌که در اتاق ها گشوده بشه با خودم تاءمل کردم که احتمال دارد قراره جداگونه ازمون بازجویی کنن . ما نیز که مشکلی نداریم پس از بازجویی دست از سرمون برمیدارن .


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 67 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

تصمیم گرفتیم که‌این شهر رو تحت عنوان مقصد سفر گزینش کنیم

جمعه 26 خرداد 1396
23:08
Fagan Burt

بعد از حدود یک ماه بازبینی و پرسوجو واسه گزینش مکانی برای مهاجرت و باتوجه به عشق وافری که همسرم به دیدن شهر تاریخی استانبول داشت تصمیم گرفتیم که‌این شهر رو تحت عنوان مقصد مسافرت گزینش کنیم . اما اینجانب کمی برای این رفتن به این هجرت سرسختی میکردم . یک بخش راز سختی من جنبه مالی مورد بود و یک تور استانبول بخش دیگه آب و هوای متغیر استانبول . ولی چه کنم که نمیتونستم علیه عشق همسرم مقاومت نشون بدم . خلاصه . بعد از انتخاب مقصد اکنون نوبت رسیده بود به انتخاب تور و هتل ومکان های دیدنی و جاذبه های گردشگری و کلی برنامه ریزی که کجا بریم و چجوری بریمو صبح رو کجا باشیم و ظهررو چه کنیم و شب چه؟ بالاخره با کلی وسواس یه تور 5 روزه با یه هتل دلخواه به پستمون خورد . ( کلا آدمی هستم که قبلی از این که جایی تور استانبول برم یا بخوام کاری رو آغاز کنم تا در موردش عالی تحقیق نکنم و از زیرو بمش باخبر نشم اون تصمیم رو عملی نمی‌کنم )

به همین خاطر واقعا گزینش تور و هتل و خلاصه مواردی که ذکر کردم چیزی حدود 20 روز از منو همسرم مجال گرفت . ولی اینم بگم ما تمام تلاشمونو میکردیم که برای 25 بهمن ( روز ولنتاین ) تو استانبول باشیم . . .


مورخ تور از 24 بهمن شروع و تا 29 بهمن ادامه میافت . ساعت پرواز 22 : 45 از تهران به مقصد استانبول بود .

از ساعت حدود 19 : 30 با کلی درود و صلوات و بدرقه راهی فرودگاه امام شدیم . حدود ساعت 20 : 30 رسیدیم فرودگاه . به چنگ آوردن کارت پرواز و گذروندن گیتهای متفاوت و رسیدن به تالار ترانزیت حدود یک ساعتی به درازا کشید . نسبتاً یک ساعتی عصر داشتیم تا پرواز . ( لازمه بگم که پرواز ما با هواپیمایی معراج بود که از شانس خوب ما به موقع و سوای تاخیر قرار بود بپره ) اون بازه زمانی رو هم صرف اخذ ارز مسافرتی و گشتن فی مابین مغازه ها و مرور دوباره برنامه سفرمون و کلی آرزو و آرزو و چه کنیم و چه نکنیم گذشت تا این که اعلام شد مسافرین تور استانبول پرواز معراج جهت سوار شدن به هواپیما به گیت مراجعه کنند .

ماهم خوشحال و خندان بعداز عبور از گیت انتها دست در اختیار نیز راهی هواپیما شدیم . جفتمون از اینکه قراره 3 ساعت بعد از آن تو مقصدی که مدتها بود داشتیم برای رسیدن بهش نقشه میکشیدیم پیاده بشیم خیلی ذوق زده بودیم . ممکن است باورتون نشه اما حقیقتا برای لحظه به لحظه سفرمون برنامه ریزی کرده بودیم . . . پس از استقرار تمامی مسافرینو بعمل امدن تشریفات پروازی بالاخره هواپیما راس ساعت 23 : 00 از زمین ازجا پرید . . . طول پروازهم وضعیت خودشو داشت که ازش میگذرم تا هرچه زودتر به اصل مطلب برسیم . ساعت حدود 1 : 20 ( به عصر ایران ) بود که هواپیما وارد فرودگاه آتاتورک شد . . .

تا توقف بدون نقص و اجازه برای خروج مسافرین و تخلیه هواپیما حدود 30 دقیقه ای سپری شد و حدود تور استانبول ساعت 2 : 00 ما تو صف گیت ورود به خاک ترکیه قرار گرفتیم . . .

نمیدونم دوستانی که این مطالب رو میخونن توشه چندومه که به مسافرت آن سوی مرز میرن . اما برای مایی که‌این تور استانبول مهاجرت اولی مسافرت تفریحی به آن سوی مرز برامون محسوب می‌شد ( ماقبلا یه هجرت زیارتی به عربستان داشتیم ) از لحظه ورود به فرودگاه استانبول برامون دیدنی بود . . . اون اشتیاق و شعفی که تو چشمای همسرم عرض اندام می‌کرد رو هرگز از خاطره نمیبرم &# استانبول تور لحظه آخری ;


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 70 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

مجدد یک‌سری افراد تازه وارد تالار شده بودن

جمعه 26 خرداد 1396
23:07
Fagan Burt

دوباره یک سری اشخاص جدید وارد سالن شده بودن و جمعیت 10 - 12 نفری می‌شد . حدود ساعت 17 : 30 - 18 : 00 بود که یادم تور استانبول نمیباشد چرا البته نکهبان وارد سالن شد و یه سرکشی کرد و هنگام خروج ازش درخواست ملاقات با همسرمو کردم . قبول نمیکرد ولی با پاره ای لجاجت راضی شد و تونستم دوباره3 - 4 دقیقه ای همسرمو ببینم . بهش گفتم که ساعت حرکتمون همون ساعت 2 : 25 و بایستی بردبار باشیم که حقیقتا جز طاقت کاری ساخته نبود .

این ملاقاتهای 2 - 3 دقیقه ای هر چند کوتاه بودن البته باز غنیمتی بود و انرژی میداد بهمون . تور استانبول حدود ساعت 19 : 00 بود که نگهبان این توشه مختص اینجانب و علیرضا وعده غذایی شام رو آورد . طبق معمول یک پک هواپیمایی و گشوده غذای سرد . نیم ساعت آن گاه هم غذای گرمه سایر که عمدتا عرب لهجه و آفریقایی بودن امد . نمی تونم درک کنم که چرا غذاها گوناگون بود . . . آیا بسته به قراردادیه که کشورها با نیز بستن یا ما ایرانی ها از نگاه اونا با سایر فرق داریم . . .

آفریدگار شاهد هیچ زمان بی احترامی از پلیس یا مجموعه نگهبانی ندیدم . اما این تبعیضات جزیی برای ما اهل ایران جماعت که خودمونو نژاد برتر میدونیم و کوتاه نیز نمی آیم طاقت فرسا بود . اضطراری به یاداوری قصد جسارت به هیچ کس و هیچ ملیتی رو ندارم . تنها توصیف حالت رو انجام میدم .

علیرضا ازم منظور بود که بپرسم از نگهبان که اون چه وقتی کمپ رو رخنه‌ میکنه ؟ آیا میره کشور‌ایران یا این که میفرستنش ارمنستان ؟

نگهبان آخری سری غذاهارو نیز آورده بود که سوالات علیرضا رو پرسیدم و بیان کردن که امشب تور استانبول برش میگردونن به ارمنستان و می بایست بره کمپ اداره ملل و کارهای پناهندگیشو از اونجا دنبال کنه .

حدود ساعت 10 شب بود که علیرضا رو بردن . . . اکنون دیگه اینجانب مونده بودم و 4 - 5 نفردیگه که همه عرب زبان بودن . اونا با این که از ملیتهای گوناگون بودن البته چون زبون همو میفهمیدن تعاملشون خوب بود و برای همدیگه همصحبت نیکی بودن . البته من تماما تنها شده بودم و این 3 - 4 ساعت باقی مونده رو باید تو بی صدا خودم میگذروندم .

هم اکنون دیگه صندلی ها هم تبدیل به تخت شده بود و کسی که برای خودش جایی رو برای خواب گزینش کرده بود . ولی اینجانب همچنان داشتم لحظه شماری می کردم . ساعت نزدیک 12 بود . نسبتاً همگی خواب بودن بجز اینجانب و یه آفریقایی جدید وارد که گویا کارت اقامتش منقضی شده بود و خارج از کمپ دوستاش درگیر برطرف کردن مشکلش بودن .

خلاصه به هر زحمتی بود ساعتو به 1 : 30 رسوندیمو در باز شد و گفتن که وقت رفتنه . . . نمیشه واقعا احساس اون لحظه رو اذعان کرد . یه شم خوشحالی و رهایی توام با ناراحتی و سرخوردگی . . . پس از اینکه از در تالار بیرون شدم چشمم به همسرم زمین‌خورد که زودتر از اینجانب از کمپ بیرون و تو اتاق توقع نگهش داشته بودن . نشستیم تور استانبول و چشم به راه افسر پلیس بودیم که مارو تحویل بگیرن و برای انجام مقدمات پرواز مهیا بشیم .


فکرهایی که تو طول روز با خودم مرور کرده بودم با دیدن افسر پلیس جرئت مجدد ای پیدا کردم و اینبار بی پروا تر استارت به آوردن استدلال و ارائه سند کردم که به مسن به پیغمبر اونی که شما میگید من نیستم . تشابه اسمیه . . . کد ملی , شماره شناسنامه خلاصه هر چی که می شد ارائه کردو به افسر نشون دادم و گفتم با این کد تنها و فقط یه نفر تو کشور‌ایران هست که اونم منم . کسی دیگه به این کد دسترسی نداره . حتی به افسره گفتم شما تصویر اون کسی رو که به نام اینجانب از گیت های شما رد شده رو با من مقایسه نمایید . متوجه میشید که خطا گرفتید .

افسر پلیس زمانی قاطعیت و دلایل منو رویت کرد پاره ای نرم شد و اعلام کرد کمی تحمل فرمایید تا مجدد بررسی کنم تور استانبول . . . یعنی می شد . . . دوباره کور سو آرزو روشن شده بود &# تور استانبول از شیراز ;


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 65 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

ازاین جای روایت رو اینجانب بصورت غیروابسته و همسرم به صورت جدا براتون قصه میکنیم

جمعه 26 خرداد 1396
23:07
Fagan Burt

چشمتون روز بد نبینه . . . گشوده شدن در اتاق و ورود جداگونمون به هر مورد از اتاق ها همانا و شکه شدنمون همانا . . .

ازاین جای ماجرا رو من بصورت مستقل و همسرم به صورت غیر وابسته براتون ماجرا میکنیم . . .

روایت اولیه - همسر بانو :

بعداز اینکه مار واز نیز جدا کردن اینجانب رو به اتاقی پند کردن که بعد از ورودم به اتاق به تور استانبول عمق فاجعه پی بردم . یه نگاه به فضای حکم کننده بر اتاق و آدمهای ساکن تو اون اطراف کافی بود که صورتم رو تو دستهام بگیرم و فغان دوباره شروع کنم .


از معبود پنهون نیست از شما چه پنهون که بدجوری از دستش معترض شده بودم . آخه معبود چرا ؟ تو این کار چه حکمتی پنهون ؟

به هیچ عنوان اگه قرار بود که حکمتی توش باشه چرا شرایط رو گونه کردی که تا اینجا مارو بکشونی ؟ تو تور استانبول همون تهران جلومونو میگرفتی !!!

با خون دل پس انداز کردیم به درو دیوار زدیم معاش رو بالاو پاینش کردیم تا تونستیم هزینه این سفر رو نوع کردیم اما اکنون همش سوخت . . . آخه چرا خداوند ؟

تو این درحال حاضر و هوای خودم بودم که دست نوازشگر مسن زنی رو روی سرم شم کردم که با لهجه غلیظ تور استانبول افغان بهم دلداری میداد و میگفت : دخترم ناراحتی مخور . . . همه اینا تجربه است .

این صحبت برام سنگین بود . یعنی چی تجربه است ؟! باشه به هیچ وجه تجربه ولی به چه قیمتی ؟!

حال حاضر که از اون شرایط خلاص شدم و دارم از به دور به روایت نگاه میکنم , فهم میکنم که وجود اون پیرزن تور استانبول افغان و نواز و همزبونیش با اینجانب چقدر تو ادب نسبی و خلاص شدنم از اون حالات بد بهم یاری کرد . . . آفریدگار خیرش بده .

نمی دونم چقدر از ورودم به اونجا میگذشت که نگهبان زن وارد سالن شد . با لهجه انگلیسی دست و پاشکسته ازش تاریخ و ساعت خروجمون رو پرسیدم که پاره ای بعد باطن یک کاغذ نوشت و برام آورد . تاریخ 16 فوریه ساعت 2 صبح . پرسرعت رو گوشیم چک کردم به این امید که این مورخ همین امشب باشه . البته متاسفانه فردا تور استانبول شب بود .

یه توشه دیگه دنیا رو سرم آوارشد . حتی تاءمل این‌که شب رو می بایست اونجا سپری کنم آزارم میداد . تو اولین فرصتی که پیش امد از نگهبان درخواست ملاقات همسرمو کردم . زمانی اون حال و بی تابی منو دیدن با درخواستم موافقت کردن . تو این درحال حاضر و هوا بودم که صدای داد و بیدادی از سالن آقایون میومد و معین بود که نسبت به چیزی دارن اعتراض تور استانبول میکنن . ( جذاب اینجاست که ابعاد فهمیدم هر بار که من درخواست ملاقات با همسرمو داشتم , ایشون نیز نسبتاً تو زمان شبیه همین درخواستو از نگهبان مربوطه تو بخش خودشون داشته ) . با دیدن همسرم و استیصال تور استانبول تو چهرش یکباره دلم هری جاری شد . آخه این نخستین بار همسرمو تو این هم اکنون میدیدم . نمی تونست با صدای آروم صحبت کنه . مشخص و معلوم بود که بهم ریخته . خیلی خودمو در اختیار گرفتن کردم که اشک سرازیر نشه البته نمیشد تور استانبول . بهم دلداری میداد و همش میگفت که فکرم پیش توئه . . . تاریخ برگشتو بهش نشون دادم و پس از یه خرده گفتمان برمون گردوند تو اتاق های خودمون &# تور استانبول از مشهد ;


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 72 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

زمانی که پیشنهاد کارت گوشی تلفن رو دادم مبلغ 10 لیر هم به نگهبان دادم البته ازم پذیرش نکرد

جمعه 26 خرداد 1396
23:06
Fagan Burt

در زمینه طریق پول جمع کردن نگهبانها نکته جالبی رو بایستی متذکر بشم . . . روز گذشته که برای تنظیم لیست از کودک ها امدن و پول از بچه ها دریافت کردن من پیش خودم تصور میکردم که چون حالت طفل ها حاده ممکنه سوء به کار گیری کنن و بیشتراز حد نرمال برای تهیه مایحتاج کودک ها ازشون پول بگیرن تور استانبول . نمیخوام اسمشو بزارم اخاذی . منظورم حق العمله یا دستمزد کاری که انجام میدادن میباشد .

زمانی که پیشنهاد کارت تلفن رو دادم مبلغ 10 لیر هم به نگهبان دادم ولی ازم قبول نکرد و ذکر کرد 5 لیر بده . 5 لیرو دادم و به همراه مابقی وجوه برای تهیه لوازم بیرون شدن . بعد از 15 دقیقه با اسباب برگشتن و احتیاجات کودک هارو طبق لیست دادن . در کمال ناباوری دیدم به همراه کارت تلفن من 1 لیر مابقی پول روهم بهم پس اعطا کرد و مشاهده کردم که قیمتی که رو خود کارت نوشته شده هم 4 لیره . خیلی ها بودن که لیر همراهشون فقدان و ناچار به پرداخت دلار یا این که یورو بودن . دیدنی اینه که به اونایی که غیر از لیر پول دیگه داده بودن میگفتن که مجبوریم باقی پول شمارو به لیر برگردونیم . عین روز برام واضح شده بود که مبلغی که به کودک ها برمیگردونن بدون ذره ای کم و کاستی و صرفا و صرفا به مقدار خریدیه که براشون انجام یافته .

قیاس این کاربه ظاهر کوچیک نگهبانها با کار برخی از هموطنان عزیزمون در برخورد با توریست و خارجی این نکته رو تو ذهنم متبادر کرد که بی دلیل وجود ندارد که هزینه های مملکت ترکیه روی صنعت توریسم میچرخه . . .

بگذریم . . . با این کارت گوشی تلفن نهایتا 2 - 3 دقیقه می شد با جمهوری اسلامی ایران حرف زد پس نگهش تور استانبول داشتم برای خدایی نکرده موقع ضروری ازش فایده کنم .


ساعت حدود 13 : 30 بود که یک وعده غذای اینجانب رو که مشتمل بر هم ناهار و هم صبحونه بود به ملازم غذای بقیه آوردن .

دیگه موقعیت کمپ عین روز قبل غیرقابل تحمل کمبود . دیگه به‌تدریج داشتم با اطرفیانم رابطه برقرار می‌کردم . دست و پاشکسته انگلیسی و عربی و خلاصه زبون ایما اشاره با نوباوه ها در حالا تبادل اطلاعات و عوارض اوردنشون به کمپ گفتگو میکردیم . گاها نشسته چرت میزدیم . گاها تیم های 2 - 3 نفره میشدیم و گپ میزدیم تور استانبول . خلاصه اجازه نمیدادیم این بلا تکلیفی از پا درمون بیاره . تو دلم لحظه شماری می‌کردم که کی ساعت 10 میشه و خلاص میشیم .

شیفت نگهبانها عوض شده بودو نگهبان تازه به یار نظافتچی برای نظافت دستشویی ها وارد تالار شدن .

تو دلم گفتم بزار برای سفت کاری دوباره از این نگهبان ساعت خروجم رو بپرسم . پرسیدمو تور استانبول اونم ذکر کرد بهم خبر میده .

5 دقیقه سپس با یه ورقه تو دستش امد و کاغذ رو بخشید به اینجانب . چشمتون روز بد نبینه . دیدم همون تارخ و ساعتی که پیش از این گفته بودن همونه . 16 فوریه ساعت 2 : 25 صبح . انگار اب سرد ریخته باشن رو سرم . بی رمق شدم . بهش گفتم که همکار قبلیت بهم گفته بود که امشب ساعت 10 میریم . که در جوابم اذعان کرد اشتباه کرده و این ساعت و مورخ نهاییه . هم اکنون این زمینه رو چه جوری به همسرم با این تمامی امیدی که برای خروج ساعت 10 شب داره , منتقل کنم .

دیگه پیامک هم نمی شود ارسال کنم . باز دوباره یه دغدغه فرضی جدید بوجود امده بود . . . حدود ساعت 15 : 00 بود با اینکه میدونستم کاری دیگه از کسی ساخته وجود ندارد با کارت تلفنی که خریده بودم باز با اون آشنامون تماس گرفتم و دوباره جویای وضعیت شدم و اون عبد و بنده خداهم مستاصل تر از اینجانب اعلام‌کرد که هر کاری تور استانبول ازشون برمیومده انجام دادن البته بلا اثر بوده و کلیه چی مشروط شده به بازگشت ما به کشور ایران و مراجعه به سفارت ترکیه تو تهران .

حقیقتا ادمیزاد به امید زندست . . . زنگ آیفون رو زدم و از نگهبان درخواست کردم که اجازه بدن با پلیس امنیت ( یا پلیس در میان الملل ) سخن کنم . اما اعلام کردن که نمیشه . این درخواستو بار دیگه هنگامی که نگهبان واسه طغیان امده بود مطرح کردم و باز پاسخ منفی بود و اعلام‌کرد وقتی که میخوان از اینجا ببرنتون پلیس میاد دنبالتون . هر حرفی داری اون روزگار بگو . . &# استانبول تور زمینی ;


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 70 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

البته لازمه که‌این رو هم بیش تر کنم که ما ابدا از این بابت ناراضی و ناراحت نبودم

جمعه 26 خرداد 1396
23:05
Fagan Burt

البته لازمه که‌این رو هم طولانی تر کنم که ما به هیچ وجه از این بابت ناراضی و ناراحت نبوده و نیستیم چون دلیل با اهمیت مسافرت ما صرفا پسر کوچولومون بود که می خواستیم از ابتدای زندگیش هر سال اون رو به یه مهاجرت فرنگی و همینطور سفرهای داخلی ببریم , ما صرفا و فقط به خیال اون بود تور استانبول که تصمیم به به‌این مسافرت گرفتیم و خب اگه ما نتونستیم خودمون از این مسافرت چیز زیادی بفهمیم البته تمام لذت ما از این مهاجرت صرفا و تنها دیدن رضایت و خنده و شادی پسرمون بود , چیز دیگه ای نمی خواستیم . پیشین از سفرمون با خواندن سفرنامه های تور استانبول متفاوت گردشگران , نیز در تارنما LastSecond و نیز در وبلاگ های گوناگون , نیز از خواندنشان لذت بردم و هم تونستم با گردآوری اطلاعات خوبی که دوستان عزیز داده بودند خودم رو فراهم این هجرت کنم , به همین حافظه تصمیم داشتم که در سفرم به استانبول اطلاعات جامع و مفصلی به دست بیارم تا با ارائه یک سفرنامه مفصل ,

بتونه راهنمای خیر و خوبی باشه برای کسانی مانند خودم که برای اولین بار قصد مهاجرت به شهر زیبای استانبول را دارند , ولی خب به عاملی که در ابتدا خدمتتون عرض کردم نتونستم اونطور که بایستی و شاید تجربه کسب کنم و همینطور نتونستم عکس های قابل قبولی برای سفرنامه ام تهیه و تنظیم کنم ( عمده نگاه کردیم و لذت بردیم ) , برای همین نیز بعد از رجوع و برگشت از هجرت نمی خواستم سفرنامه بنویسم ولی چون اطلاعاتی رو که کسب کرده بودم رو وام دار افرادی می دونستم که سفرنامه های آن‌ها رو خونده بودم , به خودم گفتم که می بایست این تجربیات رو اگر چه کوچک و کم , حتی اگه شده تور استانبول خیلی کوتاه بایستی بنویسم و در اختیار تمامی دوست داران مهاجرت و توریسم بگذارم . درهرصورت امیدوارم که بتونم با ذکر این مساله , کمک کوچکی کرده باشم . به جهت بزرگی و پهناوری و علی الخصوص تور استانبول زیبایی بیش تر از حد شهر استانبول , قصد واجب برای سفرهای بعدی داریم , که با اطمینان بدون نقص عرض می¬کنم در سفر آینده ام , سفرنامه مفصل و کاملی با تصاویر مطلوب نثار حضور خواهم کرد .


در بالا تصمیم گرفتیم که در خرداد سال جاری ( 1393 ) به استانبول مهاجرت کنیم , البته به علت ارتقا تور استانبول ناگهانی بها تورها به خاطر آغاز فصل استانبول تور مرداد و اینکه پسرمون صرفا 10 ماهش بود و هنوز شیوه نمی رفت , تصمیم گرفتیم در ماه رمضان به آنجا هجرت کنیم زیرا شنیده بودیم که قیمت ها تا حدودی زیر میاد , البته در ماه رمضان هم نشد که بریم , زیرا ترکیه بالای 90 % مسلمان داراست و ماه رمضان نیز خیلی برای آنها عزیز و حساس است , خب زیرا دلم می خواست با خاطر شل از غذاهای اونجا سود کنیم و لذت ببریم , مجبور شدیم مسافرت را به تعویق تور استانبول بندازیم ( آخه مساله مرتبط با خوراکی ها خیلی برام مهمه مخصوصاً در سفر ) , پس از ماه رمضان نیز باز بخاطر هزینه بالای تورها نتونستیم بریم ( چون حتماً می خواستیم 7 شب در استانبول اقامت داشته باشیم ) و تصمیم قطعی گرفتیم که در مهرماه بریم , خلاصه پس از کلی پرس و جو از ماشین کرایه ای های معرفی شده در وب سایت LastSecond و هم وبسایت خبرگزاری به جا مانده فرهنگی به نشانی www . chn . ir ( بخش تاکسی های مسافرتی ) تور استانبول موفق به یافتن تاکسی مسافرتی و رزرو تور در تاریخ چهارم مهرماه شدم که به‌دنبال به شرح بدون نقص اتفاق ها خواهم پرداخت .


برچسب ها: تور استانبول , تور ,
[ بازدید : 64 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به تور استانبول اردیبهشت 96 است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]